دومین قهرمان رسمی شطرنج مردان جهان - امانوئل لاسکر
امانوئل لاسکر (Emanuel Lasker) در ۲۴ دسامبر سال ۱۸۶۸ در شهر برلینچن پروس آلمان ( اکنون لهستان ) متولد گردید. لاسکر را که به مدت ۲۷ سال مقام قهرمانی شطرنج جهان را مقتدرانه در اختیار داشت، پدر و بنیانگذار روانشناسی شطرنج می نامند. آخرین پیروزی بزرگ وی تصاحب جایزه سوم در مسکو در سن ۷۰ سالگی در سال ۱۹۳۶ می باشد.
وی در پیکارهایش بیشتر به فکر به وجود آوردن وضعیت هایی ناخوشایند برای حریف بود تا کسب برتری !!! تا جائی که حاضر بود برتریهای کمی و کیفی را فدای این اندیشه کند. شاید اگر بازیهای وی را با کامپیوتر بررسی کنیم،لاسکر اغلب دارای وضعیتهای ناخوشایندی است. ولی علاوه بر قدرت وصف ناشدنی وی در فن دفاع، تأکید وی بر شناخت روانشناسی و خلقیات حریف قبل از بازی را می توان مهمترین علت موفقیتش دانست. بدین رو عده ای از اساتید معتقد بودند اگر در بین بازی حریفان لاسکر را عوض کنیم وی شکستهای سختی را متحمل خواهد شد. عده ای دیگر نیز سبک بازی او را "قدم زدن در لبه پرتگاه" نامیدند !
لاسکر در زمان حیات خود با دانشمند بزرگ: پروفسور "آلبرت اینشتین" مراودات و مکاتبات بسیاری داشته و گفته میشود وی در برهه ای با افتخار جامعه علمی ایران: "پروفسور حسابی" نیز ملاقات کرده است.
لاسکر اغلب مدت زندگیش را در برلین بسر برد اما دوران پیری به مسکو مهاجرت کرد. او مدت ۲۷ سال (۱۹۲۱-۱۸۹۴) قهرمان جهان بود و طول عمر قهرمانی اش استثنائی است.
اولین درخشش او، قربانی دو فیل در ۱۸۸۹ و آخرین پیروزی بزرگ او تصاحب جایزه سوم در مسکو در سال ۱۹۳۶ در سن ۷۰ سالگی بود. با وجود موفقیتهای بیشمار او در مسابقات و تورنمنت ها، سبک و روش او بحث انگیز و پر رمز و راز باقی مانده است. با نگاهی اجمالی در می یابیم که لاسکر استراتژیست خوبی بود که بازیش از بُعد تاکتیکی والائی برخوردار بود و بعلاوه از یک آخر بازی عالی سود میبرد. به هر حال از مسابقه با حریفان قوی اجتناب میکرد و از شانسهای تصادفی در بازیهای انحرافی لذت میبرد. حتی این نظر وجود داشت که تعصب لاسکر به سیگارهای قوی عملی به منظور از پا در آوردن حریفانش بوده است. در اغلب بازیهایش به لحاظ درک پوزیسیونی و استراتژیکی شطرنج از حریفانش پیش می افتاد و در اغلب اوقات از وقت مقرر بازی خودش جلوتر بود. تسلط او بر خانههای ضعیف، بازی در خانههای دور افتاده و تغییر جریان حمله بین دو پیاده جلو رفته قبل از فرمول بندی این عقاید در کتاب کلاسیک ابتدائی، روش من نیمزویچ با موفقیت به انجام رسیده بود. لاسکر مبانی و اوصول اشتاینیتز را بکار برد و آنها را برای ستیز و زد و خورد عملی در تورنمنت و مسابقههای شطرنج مورد اصلاح قرار داد. لاسکر دارای بنیه و طاقت استثنائی بود و خونسرد و فعال با اغلب بازیهای بحرانی برخورد میکرد.
شهرت و آوازه "جادوی سیاه" او از آنجا برخاست که توانست خودش را بهعنوان یک شخصیت قویتر و محکم تر از رقیبش در تعدادی از بازیهای بسیار دشوار به اثبات برساند :
برای مثال در پیروزیش بر شلختر در بازی فینال مسابقه سال ۱۹۱۰ که لاسکر باید برای حفظ عنوان قهرمانی جهان پیروز میشد و در پیروزیش بر کاپابلانکا در سنپترزبورگ در سال ۱۹۱۴ که جلوتر از رقیب اصلی اش جایره اول را بدست آورد و در بازی دوم از مسابقه سال ۱۹۰۸ با تاراش خوش درخشید. در تمام این پیروزی ها، لاسکر مهارتش را در تحت فشار قرار دادن حریفانش نشان داد به نحوی که آنها نتوانستند بهترین بازیهایشان را ارائه نمایند.
توان و استقامت او همچنین از سابقه خوبش در دور آخر بازیها و تکرار تحلیل و بررسی رقیبانش در نیمه دوم یک تورنمنت آشکار میشود برای مثال در هستینگز ۱۸۹۵ و سه تورنمنت سن پترزبورگ در سال ۱۸۹۶ و ۱۹۰۹ و ۱۹۱۴.
از لحاظ تئوری، تمام بازیهای شطرنج از ارزش یکسانی برخوردار هستند و پیروزی در دور نخست همان ارزشی را دارد که پیروزی در دور پایانی، اما در تمرین این چنین نیست.
برای مثال در تورنمنتهای سیستم سوئیسی، بازیکنان با حساب مشابهی در مقابل حریفانشان قرار میگیرند و یک شروع ضعیف یا یک باخت در دور میانی میتواند با پیروزی روی حریفان ضعیفتر در دور پایانی جبران گردد. پیروزی در دورهای نهائی و بویژه در مسابقه آخر در حقیقت بار مضاعفی را حمل میکند زیرا سرنوشت جایزه را تعیین مینماید.
لاسکر در طول زندگیش نشان داد که اهمیت مراحل پایانی بازی را در تمام بازیها و تمام تورنمنتها دریافته است. در مراحل شروع یک مسابقه هر بازیکنی برای نتیجه بهتر میجنگد اما وقتی بازی به پایان خود نزدیک میشود بعضی از بازیکنان علاقه یا اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. در حالیکه دیگران در جدال و ستیز برای دستیابی به یکی از مکانهای بالای جدول به تحمل فشار عادت کرده اند. در چنین موقعیتی بازیکن قوی و با تجربه راه دستیابی به موفقیت را میداند.
توانائی او در حفظ تعادل خودش در تمام طول تورنمنت یا مسابقه یکی از مهمترین ویژگیهای لاسکر بود.
لاسکر حد نصاب بی نظیری در نتایج مسابقات داشت ، ۱۹ پیروزی، ۲ مساوی و تنها یک باخت به کاپابلانکا که به عنوان جانشین او قهرمان جهان شد و کاپابلانکا هم قهرمانی را در سال ۱۹۲۷ به آلخین واگذار کرد که تا زمان مرگ، قهرمانی را نزد خود حفظ کرد. این موضوع تا حدی به علت مهارت او در انتخاب حریفانش بود. طی سالهای ۱۹۱۴-۱۹۰۰ او سه بار با حریف ضعیفی چون یانوسکی که حامی ثروتمندی داشت مبارزه کرد در حالیکه رقیبان خطرناکی همچون ماروژی٬ آکیبا روبنشتاین٬ خوزه رائول کاپابلانکا برای مبارزه وجود داشتند.
اما از نتایج مسابقات، مهارت بیش از حد او را در جنگ تن به تن میتوان دریافت. برجسته تر از همه پیروزی ۰ -۸ بر مارشال و یانوسکی و ۰-۶ بر بلک برن است.
لاسکر اولین استاد شطرنج بود که بطور جدی سعی کرد بازی شطرنج را به عنوان یک حرفه مطرح سازد. اما مردی که سوداگر سر سختی برای دادن نمایش با دستمزد بالا بود، دو بار از لحاظ مالی ور شکست شد. بار اول به دلیل تورم سالهای دهه ۱۹۲۰ و بار دوم به علت به قدرت رسیدن نازی ها.
در سالهای آخر دهه ۱۹۲۰ او به طور جدی تحصیل ریاضیات را شروع کرد و به خاطر کار روی جبر محض موفق به دریافت دکترا شد و مورد تشویق انیشتین قرار گرفت.
بطور تفریحی روی فلسفه کار کرد زیرا بحث کردن را به تجزیه و تحلیل حرکات شطرنج ترجیح میداد. در دستیابی ساده اش به گشایشها، لاسکر روشی را بنیان نهاد که به وسیله جانشینانش که عناوین جهانی دارند دنبال شد از جمله خوزه رائول کاپابلانکا، تیگران پتروسیان و آناتولی کارپف که او یک خط اصلیی را برای دستیابی به این شگرد در مراحل ابتدائی برگزید.
مطئناً چنانکه مورد تایید معیار محاسباتی الو نیز هست او در زمره شش نفر قهرمانان برجسته جهان در طول تاریخ قرار دارد. او در ردیف شطرنجبازان مدرن و به عنوان بزرگترین نماینده شطرنج عملی درجه بندی شده است.
سرانجام مبارز واقعی عرصه شطرنج در سن ۷۳ سالگی در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا دار فانی را وداع گفت.